آیلینآیلین، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

آیلین جونی

به برگ گل دست نزنین شهریور 1390

1390/7/11 14:34
نویسنده : خاله سمانه
163 بازدید
اشتراک گذاری

این آخر هفته شوهرخاله مهدی و خاله سمانه و خاله دلارام مهمون خونه آیلین جونی بودن .آیلین جونی واکسن زده بود اونم نه یکی دوتا یکی به پای راست و یکی به دست راستش . خیلی هم درد داشت و مثل همیشه شیطون نبود . شوهرخاله مهدی هم برای اینکه بخندونتش الکی می خندید و می گفت هاهاها آیلین بلا هم اداشو در می آورد و الکی می خندید.آره دیگه بچه های این دورزمونه گول نمی خورن.یه سیدی شو گذاشته بودیم که توش می گفت به برگ گل دست نزنین .... ماهم شروع کردیم به خوندن با اون که یهو آیلین زد زیر گریه .تازه اونجا فهمیدیم که نسبت به جمله دست نزن حساسه بس که اومده کنجکاوی کنه به هرچی دست زده گفتن دست نزن فکر می کنه داریم دعواش می کنیم . خلاصه یه آهنگ دیگه گذاشتیم که می گفت دختر شاه پریونه ولی کسی نمی دونه تا گریش بند اومد. آیلین جونی سر سفره با دست کوچولوش سالاد برمی داشت می ذاشت تو دهن خاله که مهمون نوازی کنه .فکر کن یه تیکه کاهوی سس مالی که تا ته انگشتا می رفت تو دهن خاله دستت درد نکنه خاله ایشالا بزرگ تر بشی خاله دست پختتو بخوره کیف کنه.ماچ 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آیلین جونی می باشد